ز من ديدن، تغافل از تو باشد
ندارم دعوی همراهت نگارا
تمام شهر کابل از تو باشد
مرا اين گوشهء ويرانه کافيست
گلستانهای پر گل از تو باشد
بمن دامان البرز است زيبا
شبرغان و سرپل از تو باشد
ز من خون جگر خوردن به عشقت
سرود و ساغر مُل از تو باشد
مرا گلخن نشستن زيب دارد
گلستانهای پر گل از تو باشد
صدای کرکس و زاغان مرا بس
خوش آوازی بلبل از تو باشد
پلاسی بخش بر من تا بپوشم
زر و سيم و تجمل از تو باشد
ز من خاموشی و گوشه نشيني
شرنگ ساز و قُلقُل از تو باشد
شنيدم عشقری با يار می گفت
جُل از من چتر سنبل از تو باشد