مرا با خاطر رويت ببخشا

مرا با خاطر رويت ببخشا
مرا با قد دلجويت ببخشا
به نزدت هر قدر باشم سيه کار
به پاس حلقهٔ مويت ببخشا
سراسر در حضورت مجرم هستم
به عشاق سر کويت ببخشا
اگر من کافر عشق تو گشتم
مرا با خال هندويت ببخشا
به هر صورت چو نزدت می کشی ام
ز خيرات دو ابرويت ببخشا
به پيشت راز دل بسيار گفتم
به لب های سخنگويت ببخشا
گرفتم دامنت را رنجه گشتي
به جسم و جان خوشبويت ببخشا
اگر بی امر تو ميخانه رفتم
ما با چشم جادويت ببخشا
عدالت بين طاق ابروی تست
به شاهين ترازويت ببخشا
گرفتم گر به سر تخت حنايت
به ساز محفل طويت ببخشا
به آتشپرچهٔ خود عشقری گفت
مرا با گرمی خويت ببخشا
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *