نگاهت با دو عالم کار دارد
نه تنها يار ما اغيار دارد
به هرجا ديده ام گل خار دارد
مپرس از من که يار و مونست کيست
که عار از من در و ديوار دارد
نگار حاکم من باز امروز
بقصد کشتنم دربار دارد
چه سود ای بی وفا قيمت فروشي
دو روزی حسن تو بازار دارد
کدامين درد خود را با تو گويم
دل من داغها بسيار دارد
بکن شاد از وصالت عشقری را
که از هجرت دل بيمار دارد