پخته شد اعتبار من امروز
حرف قتلم سپيد خواهد شد
سرخ پوشيده يار من امروز
می زند چرخ از جفای کسي
سوی گردون غبار من امروز
داغ و دردی که بار خاطر بود
آمد آخر به کار من امروز
طالع و بخت خويش را نازم
يار شد سردچار من امروز
خار حسرت شد آرزوهايم
سر کشيد از مزار من امروز
بر سر راهش عشقری مُردم
ختم شد انتظار من امروز