دلم از شيوه های يار تنگ است

دلم از شيوه های يار تنگ است
حق و ناحق به همراهم به جنگ است
به کوی خود مرا هردم ببيند
به لب دشنام و در کف پاره سنگ است
به همراه رقيبان جان و قربان
به من هر لحظه با تير و تفنگ است
سرم بسيار از دستش کفيده
مزاجش را ندانستم چه رنگ است
به صنف مهوشان همتا ندارد
به قامت شاخ شمشاد قشنگ است
ملامت نيست زاهد نزد رندان
که پابندی وی با نام و ننگ است
به کوچه باغ دلدارش نگردي
که خفته حيدری مثل پلنگ است
گذر از عشقری با وی مياميز
که دريانوش مانند نهنگ است
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *