از بار نام و ننگ سبک دوش گشته ام
سر تا بپای من به غم و درد مبتلاست
یعنی ز داغ عشق تو گلپوش گشته ام
از بسکه عرض حال مرا کم شنید یار
در گوشهء نشسته و خاموش گشته ام
شد عمرها که یاد نکردی به نامه ام
شاید ز خاطر تو فراموش گشته ام
ما و زر و سرم همه خیرات یار شد
در زیر چرخ بی سر و سرپوش گشته ام
منظور پاکدامنیت نیستم هنوز
آیینه وار گرچه نمدپوش گشته ام
از بسکه عشقری سخنت پر اثر بود
زین شعر آبدار تو بیهوش گشته ام