ز بعد مردنم حرمان مکن يار
در اين بازار آثارم نيابي
سراغ من ز هر دکان مکن يار
جگرخونم که رويت را نديدم
چه می پرسي؟ ز من پرسان مکن يار
چو باشم بين قبر تنگ و تاريک
به پيشم ياد از زندان مکن يار
به نزد تو خدا داند کم هستم
زيادتر ياد از زندان مکن يار
ز امرک سرکشی گرچه ندارم
ز پا افتاده ام فرمان مکن يار
ز عشقت سوختم بر باد رفتم
زياده تر مرا ويران مکن يار
به دور قامتت بسيار گشتم
مرا زين بيش سرگردان مکن يار
دوباره عشقری با يار می گفت
به روز مرگ من گريان مکن يار