ای خوشا دوری که میل خاکبازی داشتم

ای خوشا دوری که میل خاکبازی داشتم
از غبار راه طفلان سرفرازی داشتم
یاد آن شبها که بر یاد لب پر خنده یی
تا سحر در گریه ی خود آببازی داشتم
من نمی گویم که بودم در جهان محمود عشق
بندۀ خوبان بُدم وضع ایازی داشتم
نامد از دست تهی ام گرچه احسان دگر
با بد و نیک جهان پیشانی وازی داشتم
من نکردم در تمام عمر خود از کس دریغ
گرچه چای تلخ و یا نان و پیازی داشتم
راست پرسی صاف بودم با همه آیینه وار
نی دروغ و نی درم، نی حیله سازی داشتم
عاقبت دنیا و دینم عشقری برباد رفت
بسکه در سر من هوای عشقبازی داشتم
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *