ز سر تا پا جراحت زار صد ناسور گردیدم
ز بس خوردم پیاپی تیر مژگان نکویان را
ز سر تا پا بسان خانهء زنبور گردیدم
ندارم قیمت و قدری اگر در چشم بی دردان
به زخم دردمندان مرهم ناسور گردیدم
همآواز شکست چینی دل در جهان نبود
تمام چین و ماچین خانهء فغفور گردیدم
خدایا چون زمانی جلوه ات افتاده بود آنجا
زیارت گفته دورادور کوه طور گردیدم
فغان و نالهء زارم روان بخش و دل انگیز است
که خشک و خاله همچون کاسهء تنبور گردیدم
بر آمد عشقری در عسکری چون قرعهء پشکم
چو بودم بی دیار و یار نامنظور گردیدم