دیوانه ی دنیا کند
ترسم که تنهایی مرا
تنها ترین تن ها کند
ترسم که تنهایی مرا
با درد می سازد نگاه
از گوشه ی جا در چو شه
اندوه میسازد نگاه
ترسم که تنهایی مرا
از درد آبستن کند
تولید طفل غصه را
از چشم بگریستن کند
ترسم که بعد رفتنم
تنهائیم نالد مرا
ترسم به راه خرًمی
ماند دوچشمم نیمه وا
ترسم که بعد چند ها
با این الم پایی روم
ترسم که بعد مردنم
از یاد تنهایی روم
ترسم که نام خوب من
در واژه ها دیگر شود
ترسم که جای شاعره
“تنها ترین دختر” شود
—–
شاعره رحیم جان