‏‎اى بلبل شوريده! شور از تو، فغان از من

‏‎اى بلبل شوريده! شور از تو، فغان از من
باز آ كه به هم ناليم ، اين از تو و آن از من
برخيز كه اين خم را جوش دگرى بايد
‏‎تا چند ببندد شيخ، دست از تو، دهان از من
‏‎خمگشته يكى پيرى با تازه جوانى گفت
‏‎برخيز كه برخيزيم، تير از تو، كمان از من
‏‎اى لاله ى صحرايى، داغ دل شيدايى
‏‎گلزار جهان از تو، خونين كفنان از من
‏‎از معركه ى ميوند تا خاطره ى پيوار
نقش است به خونِ دل نام از تو نشان از من
‏‎گرگان خيانت كيش، عمرى به لباس ميش
مفتى به خدا بردند آب از تو نان از من
‏‎وقت است كه افروزد خورشيد سحرگاهان
‏‎وقت است كه بزدايد شك از تو، گمان از من
‏‎وقت است كه در گردون آوازه براندازيم
‏‎اين بزم تپش زا را شور از تو، بيان از من
با مهر رضا علوی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *