آه از صداى هارن موتر سوار ها
آه از غرور اين همه سرمايه دار ها
مركوب، مار كفچه و راكب چو اژدهاست
بر پشت مار ها بنگر اژدهار ها
آهى كه خيزد از جگر مردم غريب
در چشم اغنياست چو دود سگار ها
اى كاش بار گردن هستى نمى شدند
بيچاره ها فلك زده ها خاكسار ها
اى كاشكى ز هم بدرد سينه ى زمين
اين عقده را زهم گسلد پود و تار ها
هر جا كه است بى سر و پايى فرو رود
ز ايشان به روى دهر نماند مزار ها
يا كاشكى قيامت موعود در رسد
غوغا كنند خلق پس از انتظار ها
آغاز باز پرس ز هر نيك و بد شود
ارباب خير و شر دهد آنجا شمار ها
استاد ضيا قاريزاده