‎باغبان پير

‎باغبان پير
‎نخلى به سر رسيد و برآورد برگ و بار
‎گفتا به باغبان كه اَيا سازگار من!
‎اينك به يارى تو برومند گشته ام
‎شد گاه آنكه تازه شوى از بهار من
‎گرديده دانه ام به هواى تو خرمنى
‎مانا كه خام بودم و شد پخته كار من
‎هر برگ من زبان بود اندر ستايشت
‎دست نيايش است، ببين شاخسار من
‎بنشين و راحتى بنما زير سايه ام
‎ برخيز و بهره اى ببر از برگ و بار من
‎ناليد پير و گفت كه اى هوده ى پسين
‎” مى آيى آن دمى كه نيايى به كار من”
‎استاد احمد ضيا قاريزاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *