گل و سنبل خوشم نمى آيد
به خيابان و تخته پل سوگند
كه سر پل خوشم نمى آيد
دور از حرف هاى شيرينت
شور بلبل خوشم نمى آيد
پيش گلبرگ روى حشمت جان
دستهء گل خوشم نمى آيد
بيتو چون آب خفته منجمدم
شور قلقل خوشم نمى آيد
به شرين جان و قنديگل سوگند
كه بوبو گل خوشم نمى آيد
بيتو سر شوخى مى كند پشتون
اين قل و بل خوشم نمى آيد
بيتو تا جمع ما پريشان است
حرف كاكل خوشم نمى آيد
تا به خورشيد ذره ام نرسد
جزوء تاكل خوشم نمى آيد
از سخنهاى مهملم پيداست
كه گل و مل خوشم نمى آيد
استاد ضيا قارى زاده