پرواز در شبها

پرواز در شبها
‏‎از اينجا رفته ام تا آسمان يكتاز در شبها
‏‎ به اين بى دست و پايى كرده ام پرواز در شبها
‏‎بيا بشنو كه اين گردنده گنبدهاى نورانى
‏‎از اين طاق مقرنَس ميدهد آواز در شبها
‏‎پر است آغوش چرخ از روشنان شوخ و سمين بر
تماشايى بود اين پير لعبت باز در شبها
‏‎سيه بختى صفاى خاطر روشن ضميران است
‏‎دهد آئينه گر آئينه را پرداز در شبها
‏‎دماغ خسته طبعان ناز شوخى بر نمى دارد
‏‎فغان از اختران شوخ چشمك باز در شبها
‏‎به روى لوحه ى تقدير، اين طفلان ابجدخوان
‏‎به مشق خوش خرامى ميكنند آغاز در شبها
‏‎ضيا نقش قدمهاى كدامين كاروان است اين
‏‎مجره بر فلك عقد هزاران راز در شبها
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *