در وصف بهار

در وصف بهار
نو بهار آمد که بلبل باز بال و پر کشد
شاهد گل از سر دیوار گلشن سر کشد
گردن شاخ از شگوفه باز بندد سلسله
دامن باغ از گل و لاله زر و زيور كشد
رخت گل در گلستان همچون عروس آراسته
حور را ماند كه سر از چشمه كوثر كشد
باد دامن ها زند بر ارغوان آتشین
آب را خاك همچو جان پاک در پیکر کشد
لاله در دشت و دمن آتش پرستی سر کند
سبزه بر روى چمن پیروز گون چادر کشد
برف ها را آب سازد دشت طرار مطر
ابر هاى تيره مشكين خيمه بالا تر كشد
ياد گار عشق سروقد بلند خوش را
قمرى اى آتش نفس خطى بخاكستر كشد
برگ برگ ین چمن از ناله و شيون پر است
مطرب از هر پرده اينجا نغمه اى ديگر کشد
همچو رهبانان بنفشه دين يكتايى گزید
دامن از چنگال هفتاد و دو ملت بر كشد
نوش و نيش زندگى تضاد نيلگون ست و بس
گل سپر داری نماید خار اگر خنجر كشد
ضيا قارى زاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *