‎دراين گلشن شکست رنگ وبوسطریست ازحالم

‎دراين گلشن شکست رنگ وبوسطریست ازحالم
‎پیام بینوایان نامه اى برگ خزان دارد
‎ابوالمعانى
‎پاييز رسيد و برگريزان شد
‎گل جامه دريد و شاخ عريان شد
‎بازار شكفتگى كساد آورد
‎آثار فسردگى نمايان شد
‎بوى از نفس نفيس سورى رفت
‎رنگ از رخ لاله ى فروزان شد
‎هر رستنى يى كه رسته بود از خاك
‎تك تك به سواد خاك پويان شد
‎سبزينه بتان شاخ افسردند
‎نوشينه لبان تاك پژمان شد
‎شيرازه ى گلبنان ز هم پاشيد
‎احباب چمن گسسته پيمان شد
‎سامان چمن به باد يغما رفت
‎جمعيت باغبان پريشان شد
‎قاروره ى آب نيش عقرب گشت
‎زنجيره ى جوى قوس ثعبان شد
‎مرگ آمد و چيره گشت در گلشن
‎ هيهات كه زندگي به پايان شد
‎استاد احمد ضيا قاريزاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *