‎دنيا

‎دنيا
‎چرخ است يكى خيمه ى پرويزن دنيا
‎اين ثابت و سياره بود روزن دنيا
‎اين كره ى رخشان و فروزنده ى خورشيد
‎طفليست نفس سوخته در دامن دنيا
‎مانند حبابى به سر آب نمايد
‎در چاك گريبان عدم گردن دنيا
‎با سخت سران گرم گرفتن نكند سود
‎سرد است، مكوبيد دگر آهن دنيا
‎گويند كه گردونِ سيه كاسه از اين پس
‎نانى ندهد تا نكشد روغن دنيا
‎يك ذره در اين معركه بى زخم تپش نيست
‎هيهات نپوشيد اگر جوشن دنيا
‎ اين پنجه كه بينى به سر خاك شهيدان
‎دستى است كه گرديده جدا از تن دنيا
‎ اى شيخ! مشو غره به اين زهد ريايى
‎نى مرد ره آخرتى، نى زن دنيا
‎رفتيم و به جز دست تهى هيچ نبرديم
‎يك دانه نكرديم كم از خرمن دنيا
‎گل پرور بستان نكنى عيب ضيا را
‎بويى نه شميده است چو از گلشن دنيا
‎استاد احمد ضيا قاريزاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *