چرخ است يكى خيمه ى پرويزن دنيا
اين ثابت و سياره بود روزن دنيا
اين كره ى رخشان و فروزنده ى خورشيد
طفليست نفس سوخته در دامن دنيا
مانند حبابى به سر آب نمايد
در چاك گريبان عدم گردن دنيا
با سخت سران گرم گرفتن نكند سود
سرد است، مكوبيد دگر آهن دنيا
گويند كه گردونِ سيه كاسه از اين پس
نانى ندهد تا نكشد روغن دنيا
يك ذره در اين معركه بى زخم تپش نيست
هيهات نپوشيد اگر جوشن دنيا
اين پنجه كه بينى به سر خاك شهيدان
دستى است كه گرديده جدا از تن دنيا
اى شيخ! مشو غره به اين زهد ريايى
نى مرد ره آخرتى، نى زن دنيا
رفتيم و به جز دست تهى هيچ نبرديم
يك دانه نكرديم كم از خرمن دنيا
گل پرور بستان نكنى عيب ضيا را
بويى نه شميده است چو از گلشن دنيا
استاد احمد ضيا قاريزاده