روح آزاده كمال است به هر موجودى
ذره هم از پى جولان به فضا آزاد ست
نسبت از وحدت ذاتيست ميان هر دو
ورنه شمشاد جدا سرو جدا آزاد ست
شعله تندى كند آنجا كه هوا تازه دمست
سبزه پر ميكشد آنجا كه فضا آزاد ست
شاخ افراشته را خم نتوان ديد دگر
قد و بالاى توانا ز عصا آزاد ست
چون ضيا نيست درين شهر سخن پردازى
غزلش سرو صفت يك سر و پا آزادست
استاد ضيا قاريزاده