از اين پس آدمى را نردبانها ميشود گردون
دگر گنبد بنا كن، ورنه رسوا ميشود گردون
كمند عشق ماه و مهر را از گردن اندازد
بدين تقريب روزى چند رسوا ميشود گردون
جبين ها در مقام جستوجو فرسوده خاك است
دليل منزل اين كاروان ها ميشود گردون
مرا از چاك گندم عقده ى آدم مسلم شد
چه پنهان از تو بايد كرد پيدا ميشود گردون
زمين بار امانت مى نهد از دوش خود ديگر
به رغم عقده ى آدم دوبالا ميشود گردون
در اين نه آسمان گر جز پر عنقا نيابد كس
غبار خاطر دل هاى دانا ميشود گردون
استاد ضيا قاري زاده