عمريست به مشكلى دچاريم
جز دست دعا دگر چه داريم؟
عمريست اسير سوز و سازيم
ناز نكشيده را نيازيم
عمريست شكسته و نژنديم
جز بخت بد از كه گله منديم
عمريست جدا ز رنگ و بوييم
جز راه دعا دگر چه پوييم
عمريست به ما حيات سخت است
گوييم گناه چرخ و بخت است
عمريست نهادهايم ما روى
در مشكل خود به سحر و جادوى
صد بار گناه و خجلت آريم
ليكن به دعا كفايت آريم
از معصيت هيچ شرم ما نيست
بى توبه زبان نرم ما نيست
كار دو جهان به مسجد آريم
ما سيم و زر از نماز خواهيم
شب بى حركت بخفت پايم
گفتم بركت كند دعايم
كرديم نماز و بر نشستيم
كاهل به اميد نان نجستيم
كس وا نرسيد تا بيارد
نانى و به تنبلان گذارد
***
روزي كه به دولت بخارا
شد لشكر سرخ حمله پيرا
آن روز كه از شراره ى توپ
مى سوخت كلوخ و سنگ و هم چوب
آن روز كه آتش مسلسل
گل كرد ز ديبه و ز مخمل
مردم به قرار امر معروف
در ختم لكى شدند مصروف
شه تكيه به ختم خواجگان كرد
با خواجه ى خود عدو چنان كرد
***
روزي كه به مصر شد نپليون
گويند كه آمرين مغبون
آنجا كه به خصم پنجه بايد
آندم كه ز خود دفاع بشايد
گفتند به مردمان كه در شهر
ختمى بكنند خفى و جهر
آنها پى ختم در سگالش
كز خصم رسيد سيل يورش
***
الحق كه دعا افاده دارد
خير و بركت اعاده دارد
بيشك كه دعا و ختم و خيرات
باشند مؤيدى به حاجات
اما به مفاد ما كه هر دوست
هر چيز به جاى خويش نيكوست
در وقت دعا، دعا ضرور است
ليكن به غزا، غزا ضرور است
غربى بم و توپ و تانك سازد
شرقى به كف دعا بنازد
استاد ضيا قاريزاده