به به قد و بالايت چون سرو خرامان است
قد نيست كه مى بينى اين فتنهء دوران است
لعل لب ميگونت آتش زده در جانم
لب نيست كه مى بوسى اين چشمه حيوان است
چون سلسلهء مويت در سلسله مويان نيست
مو نيست كه مى پيچى اين خواب پريشان است
شام است و غريبان را ره گم شده در الفت
دل گمشدگان را كار با شام غريبان است
از چاك گريبانت خورشيد طلوع كرده
هشدار فرو نفتى اين چاه زنخدان است
استاد ضيا قاريزاده