صد باديه طى گشت و به منزل نرسيديم
صد موج شكستيم و به ساحل نرسيديم
صد خار شكستيم به پا در ره مقصود
بيهوده دويديم و به محمل نرسيديم
رنگى ندميديم ز خون گشتن بى جاى
يعنى كه به پا بوسى قاتل نرسيديم
سوزنده نوائى به حريمش نكشيديم
پروانه نگشتيم و به محفل نرسيديم
سيماب صفت هر چه تپيديم و جهيديم
آئينه رخى را به مقابل نرسيديم
صد حلقه تنيديم به خود چون كف حاجات
ما گمشده گان تا به در دل نرسيديم
هر جا كه رسيديم نشستيم گران جان
فرياد كه دور از تن كاهل نرسيديم
استاد سخن احمد ضيا قاريزاده