‎كف حاجات

‎كف حاجات
‎صد باديه طى گشت و به منزل نرسيديم
‎صد موج شكستيم و به ساحل نرسيديم
‎صد خار شكستيم به پا در ره مقصود
‎بيهوده دويديم و به محمل نرسيديم
‎رنگى ندميديم ز خون گشتن بى جاى
‎يعنى كه به پا بوسى قاتل نرسيديم
‎سوزنده نوائى به حريمش نكشيديم
‎پروانه نگشتيم و به محفل نرسيديم
‎سيماب صفت هر چه تپيديم و جهيديم
‎آئينه رخى را به مقابل نرسيديم
‎صد حلقه تنيديم به خود چون كف حاجات
‎ما گمشده گان تا به در دل نرسيديم
‎هر جا كه رسيديم نشستيم گران جان
‎فرياد كه دور از تن كاهل نرسيديم
‎استاد سخن احمد ضيا قاريزاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *