گلى دور از بهارستان گلشن
فرو خواند اين سخن با آب روشن
كه اى آب ار گزارت شد به گلشن
سلام ما رسان بر باغ و گلشن
پيام ما بگو بر لاله و گُل
دعاى ما بخوان بر سرو و سوسن
به شبنم هم رسان از جانب من
كه مفتت باد مرواريد بستن
مبارك باد گوى از من به سبزه
كه دايم بخت سبزت باد مقرن
يكايك نازنينان چمن را
ببوس از جانب من دست و گردن
بوقت باز گشت از بزم گلزار
نشانى يا پيامى آر بر من
به نرمى گفتش آب تيز رفتار
كه اى دور از وطن بگزيده مسكن
سلامت را به گلشن مى رسانم
معافم كن ولى از باز گشتن
شنيدستى كه بارى باز گردد
نمايد آب چون آهنگ رفتن
استاد سخن احمد ضيا قاريزاده