من كيم مشت خسى بروى دريا تاخته
يا چو گردى بى سرو پاى به صحرا ساخته
موجه دريا بدوش قطره گمگشته
پيش دست سيلى ايام رو افراخته
نى مجاب كعبه جويان و نه مقبول مغان
بى نصيب از هر دو عالم دين و دنيا باخته
نغمه خون گشته يى از تار ساز كائنات
يا چو تيغ ناله در تاريك شبها آخته
استاد ضيا قاريزاده
تصوير استاد در باز گشت از آرمگاه عمر خيام ايران