آنانكه همى شيفته ى بوى بهارند
آنانكه همى ديده به راه بر و بارند
آنانكه همى نوش پذير گُل و برگند
آنانكه همى گوش به آواز هزار ند
آنانكه جوانند و به هنگام جوانى
از ساغر لبريز خوشى باده گسارند
آنانكه درين آب و هواى خوش و دلكش
آماده ى گردش بسوى كوه و كنارند
گه دام به دوش اندر پوياى كمينند
گه تير و كمان در كف و جوياى شكارند
آنانكه لگد كوب نمايند ، چمن را
آنانكه نواگر گذران بر گل و خارند
آنانكه گه پويه چو پيلند توانا
باشد كه سر مورچگان پا نگذارند
ضيا قارى زاده