آب حمام و تيغ سلمانى
بود اين هر دو دشمن جانى
آب حمام، خندق مردار
تيغ دلاك، دشمن خونخوار
آب حمام بس كه بو دارد
تيغ دلاك بس كه مو دارد
اين كند در دماغ تاثيرى
آن بپيچد به پا چو زنجيرى
اشترى دوش ديدم اندر راه
بانگ مى زد چو من به لابه و آه
بى سخن بين “ضيا” كه اين جانى
شده معروض تيغ سلمانى
استاد ضيا قاريزاده