فرياد خدايا
تا رخنه كنم در دل صياد خدايا
فرياد خدايا
مرغى كه بجز كنج قفس خانه ندارد
كاشانه ندارد
پيش كه رود گر شود آزاد خدايا
فرياد خدايا
كس نيست كه در محفل آن دلبر خود كام
از ما ببرد نام
ما را خود او گر نكند ياد خدايا
فرياد خدايا
گفتم كه رسيد عمر دراز من حيران
اى شوخ به پايان
زلفش به سر شانه اش افتاد خدايا
فرياد خدايا
از بيم رقيبان نبرد نامه بر من
بارى خبر من
اى كاش به گوشش ببرد باد خدايا
فرياد خدايا
بشنيد چو غوغاى ضيا آن گل سيمين
بر خاست به تمكين
از خاستن او دلم افتاد خدايا
فرياد خدايا
استاد ضيا قارى زاده