وانگه از اين خرابه رحيل سفر بده
شمعم به طاق و طارم افلاك برفروز
آن سو تر از جهان خيالم گذر بده
تا سر ز آشيانه ى عنقا برآورم
انديشه اى رميده تر و تيز تر بده
چشمى كه ننگرد دگر اين بيش و كم ببخش
گوشي كه نشنود دگر اين خير و شر بده
بيرون بكش خيال كم و بيش از دلم
اين خانه را تو پاك بسوزان و در بده
يا همتى ببخش ز چرخم فراز تر
يا فرصت پريدن از اين بام و در بده
دل خانه ى خداست ضيا غفلتش مباد
يارب ! درون سينه دلى با خبر بدہ