پا مکش از گلیم خود؛ خانهخراب میشوی
باز بیا سراغ من، کفتر چارباغ من
دور مرو که طعمهٔ باز و عقاب میشوی
تو که خدا نهای چهسان در لحظات حیرتم
پنج بنای دین من، چار کتاب میشوی
از تو چگونه بگسلم، کشمکشیست در دلم
وقت سفر تو پیشتر پا به رکاب میشوی
باور من نمیشود توبهٔ میگسارها
تا تو پیاله میدهی تا تو شراب میشوی
گردش رنگ روز و شب در تو اثر نمیکند
صبح چمن چمن گلی، عصر گلاب میشوی
یحیا جواهری