‍ جمع‌اند در وجودت شیرینی و ملاحت

‍ جمع‌اند در وجودت شیرینی و ملاحت
آیینه هم ندارد این مایه از صراحت
اوقات تلخ ما را زاین تلخ‌تر چه خواهی؟
زشت است بر نکویان این رسم پر قباحت
در کوچه‌کوچهٔ عشق دیدم قیامتی هست
سرها به روی شانه، تن‌ها پر از جراحت
شب‌های سرد کابل آیا سحر ندارد؟
در شهر پر هیاهو کو جای استراحت
ما آمدیم و رفتیم فرصت نشد عزیزم
تا با تو می‌نوشتیم غمنامهٔ سیاحت
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *