یعنی تمام هستی ما دود شد با جنگ
در خورجین نسل ما هر چه بخواهی هست
تریاک، قبرستان، جنازه، بمب، غوغا، جنگ
وقتی کرملین با خودش نصف جهان را داشت
میگفت با ما، یا لینین یا هیچکس یا جنگ
این گونه شد آغاز، فصل اول نفرت
یک سرزمین سوخته هر روز هرجا جنگ
ده ساله کودک با کلاشینکوف عادت کرد
حالا شده سرهنگ و شغل اوست تنها جنگ
اینجا خشونت شکلی از اشکال تفریح است
دارند مار و مارمولکها به صحرا جنگ
ما در میان مردهها صد قهرمان داریم
از زندهها ماندهست تنها چند ملا، جنگ
یک روز شیخان عرب تکفیر مان کردند
یک روز دارد مسجد ما با کلیسا جنگ
یکهفته نه، یکروز نه، حتا که یک ساعت
سیسال آتشبس نشد سیسال الا جنگ
باید رسولان اندکی بیدارتر باشند
روزی زبانه میکشد تا آسمانها جنگ
یحیا جواهری