در آینه ندیدن فال فرشتهها را
تنها مخاطبم بود؛ اما چه دیر فهمید
میخواند گاهگاهی این دلنوشتهها را
وقتی که صلح و لبخند آینههای عشقاند
دیگر چه پر نمایی از کُشته پُشتهها را
گیسوطلای شهری، با روسری برون آی!
ورنه هوا بدزدد این «آش رشته»ها را
عشق است و مینویسد صد داستان دیگر
بگذر، ببخش، بسکن شرح گذشتهها را
یحیا جواهری