سور و سات و ترانه غم دارد
نه خراسان فقط، که آنسوتر
آسیای میانه غم دارد
بره آهو گریخت از جنگل
کبکِ بیآشیانه غم دارد
شعر هم سوگنامه شد، حتا
غزل عاشقانه غم دارد
وقت رفتن پناهجوی غریب
چمدان نه، به شانه غم دارد
آن دهاتی ساده زیر بغل
عوض هندوانه غم دارد
خوشه خوشه طلاست گندم، حیف
در جگر دانه دانه غم دارد
یحیا جواهری