‍ غزل هست و عشق است و غم، تا توباشی

‍ غزل هست و عشق است و غم، تا توباشی
چه زیباست! من تشنه؛ دریا تو باشی
حضورخدا غیر ممکن نباشد
به هردل که عشق است و هرجا تو باشی
همین «آدم»ی را که من می‌شناسم
همان است، شرط‌اش که «حوّا» تو باشی
تو ای برتر از ماه این آرزو چیست؟
که یوسف تو باشی زلیخا تو باشی
پلنگان بگریند بر قبر مجنون
اگر آهوی دشت لیلا توباشی
به تندیس مریم کسی گل نریزد
شبی گر چراغ کلیسا تو باشی
جهان جای چندان بدی نیست جانم
به شرطی که پیوسته با ما توباشی
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *