نقد است مژدهگانی ما بر شما بهشت
دیگر درنگ چیست؟ بهشت این حوالی است
از انتحار، فاصلهیی نیست؛ تا بهشت
خود را بزن در آتش و خاكستر آفرین!
نا كشته خویش را ندهد خونبها بهشت
مرد عبوسچهره به یارانِ خویش گفت:
یك انفجار سرخ متساوی است با بهشت
بازار این معامله، داغ است پشت مرز
جنس حراجی است در این ماجرا بهشت
با پیسه میدهند كلید بهشت را
در حجرهیی فروخته شد بیصدا بهشت
آیا بهشت، خانه و ملك اجارهییست؟
یا هست جنس قابل بیع و شری بهشت؟
یحیا جواهری