من کیستم، چهام، چهکنم؟ نیز خودکشیست
گاهی به قرص و تیر و تفنگ احتیاج نیست
عمری که بگذرد پسِ این میز خودکشیست
حرفی بزن ز پیلهی تنهاییات بر آ
پایان این سکوت غمانگیز خودکشیست
آداب عشق و رسم قبیلهست ضد هم
این قند را به زهر میامیز… خودکشیست
در کارزار عشق، دل است و هزار زخم
ای پهلوان! زحادثه مگریز، خودکشیست
آری توعاشقی و خطر میکنی، ولی
دلبستنات به دختر چنگیز، خودکشیست
یحیا جواهری