غمها رفیق روز و ماه و سال آدمها
دریا صدا زد: ماهیان تشنه را دریاب
ای ابر! ای دریاچهٔ باران نمنمها
چون گردبادِ خسته دور خویش میچرخیم
میچرخیم و با ما نیز میچرخند عالمها
پیغمبران با ما نشانیهاش را گفتند
شاید خروجی هم ندارند این جهنمها
در جنگ یا در صلح، آزادی نمیمیرد
فرمانده عشق است پیشاپیش پرچمها
در جادههای کابل و پسکوچههای بلخ
دنبال رخش خویش میگردند رستمها
شاید خدا هرگز نخواهد حلقههای غم
زنجیر باشد تا ابد در پای آدمها
یحیا جواهری