با مصلحت و لطف و مدارا و تکلم

با مصلحت و لطف و مدارا و تکلم
منسوخ شود قاعدهٔ سوء تفاهم
سرباز تو یا شاعر گمنام بمانم؟
داری تو در این فیصله‌ها حق تقدم
این شور و شمال از چه جهت بود که ناگاه
دریاچهٔ آرام دلت کرد تلاطم؟
غیر از هنر عشق صفات تو زیاد اند
خاتون و حرم‌بانو و معشوقه و خانم
عشق است که از مستی آن‌حضرت آدم
بگذشت ز فردوس به یک دانهٔ گندم
یک سو سرِ پیری و تب معرکه‌گیری
از سوی دگر همهمه و طعنهٔ مردم
آن شاه‌کلیدی که درِ دل بگشاید
یک‌بار بگو چیست؟ خداگفت: تبسم
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *