بگیل میکند این مار مست، بودنه را
چو آرزوی تو طاووس نر شدن باشد
ز بال و پر بتکان کِرم و پشه و کنه را
هزار دشمن و من یک نفر مقابلِ هم
بیا و ثبت کن این کار زار یک تنه را
تپید قلب سپاه و کسی به میسره نیست
خبر دهید چریک مزار و میمنه را
اگر به لشکرغم فرصت دگر بدهید
به خون سرخ بیالاید آب و اشکنه را
به خط اول پیکار عشق نفرستید
جوان چرسی و معتاد و مرد سهزنه را
یحیا جواهری