ما خاک میشویم صدا گُم نمیشود
حالا که میبرند ز چشم تو سرمه را
لطفٱ نگو ز کوه، طلا گُم نمیشود
صد بار خورده است به سنگ و هنوز هم
دیوانهگی ز کلۀ ما گُم نمیشود
تا حرف «چشم» و قند «بلی» در دهان ماست
با جادو و طلسم، بلا گُم نمیشود
ای پادشاه! روز مکافات پیشِ روست
ما و تو گُم شویم؛ خدا گُم نمیشود
یحیا جواهری