چه آمدن که شبیه نزول آیات است
ز خندههای دو دلداده خوب فهمیدم
که طعم لذت دنیا در این ملاقات است
صدای عشق بلند است و جام می لبریز
بهار کابل من کوچهٔ خرابات است
قسم به عشق که معشوق من خیالی نیست
ولی امید رسیدن به او خیالات است
جسور باش به شطرنج عشق، بازیگر!
اگر پیاده تویی، شاه پیش تو مات است
زبان عشق جهانیست؛ کوچهباغی نیست
منازعات من و تو در اصطلاحات است
هزار بار به شمشیر غیر کشته شدن
ـ به جرم غفلت مان ـ کمترین مکافات است
یحیا جواهری