تو منی، من نتوانم به تو مانند شوم

تو منی، من نتوانم به تو مانند شوم
گل شَوَم، ماه شَوَم، کوهِ دماوند شوم
به جمال و به کمال تو رسیدن نتوان
گرچه صورتگر و عکاس و هنرمند شوم
چه بگویم، چه نویسم؟ تو بگو! #ژکفرجان
یا که نه، پیش تو یک آینه لبخند شوم
گرچه در رگ‌رگ من زهر هلاهل جاری‌ست
از نفس‌های تو فنجانِ پر از قند شوم
تو درختی که به هر سنگ‌بزن می‌خندی
دست بگشا که در این شاخچه پیوند شوم
از تو آموخته‌ام شیوهٔ عیاری را
کاش نیمی که به اوصاف تو گفتند، شوم
تلخ کامم، لب بامم چه کنم؟ #ژکفرجان!
تو بیا قند بیفشان که سمرقند شوم
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *