جز تنگ‌دلی هیچ مدار از فقرا چشم‌

جز تنگ‌دلی هیچ مدار از فقرا چشم‌
دزدانه چه بستید به كشكول گدا چشم‌
بر دار شد این‌جا چه سر و گردن از این دست‌
تا دوخته بودیم به هر بی‌سر و پا چشم‌
شاید كه به معراج حقیقت برسد دل‌
بردارد اگر پیش خدا دست دعا چشم‌
دل آب شد و جان به لب آمد، جگر افروخت‌
ماییم و همین محو تماشای تو با چشم‌
در سیر صنم خانه‌ی عالم‌، دل ما را
دنبال خود آواره كند تا به كجا چشم‌
در مذهب این كوردلان‌، آیینه سنگ است‌
دیوانه لگدكوب كند در ته پا چشم‌
این محمل آیینه ز جنس ملكوت است‌
دل را برد آرام به اقلیم خدا چشم‌
آن‌سوتر از این عالم امکان چی تماشاست
بال و پر جبریل در آیینه و ما چشم
آفاق پر از جلوه‌ی معشوق و من این‌جا
دل چشم، جگر چشم، نفس چشم، صدا چشم
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *