یک نفر گمشده دارم تو همان «او » باشی
دامن بلخ پر از ماه شود گر تو شبی
عکس مهتاب در آینهٔ آمو باشی
گپ سعدیست که خوبان پی زیور نروند
حیف از آن دست که در بندِ النگو باشی
سخن از عشق مگو؛ بر درِ معشوقه مکوب!
تا که دلبستهٔ چشم و لب و ابرو باشی
این حوالی همه محتاج خبرهای خوشاند
مرغ آمین نشدی کاش پرستو باشی
بر سرِ عشق به بازار هوس چانه زنیست
نکند یار تو هم سنگ ترازو باشی
باید از مرگ نترسی که خودت خواستهای
عاشق دختر شهزاده هلاکو باشی
یحیا جواهری