گل کوچ کرد، آخر پاییز شد؛ نیا
آنجا به خیمههای «مغلدختران» بمان
اینجا تمام طایفه، چنگیز شد نیا
شیرین! رفیق کوهکنات خودکشی نکرد
قربانی دسیسهٔ پرویز شد؛ نیا
با بودن تو قریه شبیه بهشت بود
حالا پر از سکوت غمانگیز شد؛ نیا
هرچند بیتو تاب شکیباییام نماند
اما پری ز شاخه تنآویز شد نیا
حرفیست عاشقانه، تعارف نمیکنم
هر قدر آتش دل ما تیز شد نیا
یحیا جواهری