مثل غریبهها چقدر زود و ساده رفت
آن نیمهروز گرم به پُرسان یک رفیق
پای پیاده آمد و پای پیاده رفت
کوتاه بود ماندن و احوالپرسیاش
من پشتِ در به کوچه و او سمت جاده رفت
تعجیل کرد، وقت خداحافظی نداشت
از ترس آنکه شک نکند خانواده… رفت
در آسمان ستاره ندارم؛ ولی دلم
دنبال او به هیٲت یک شاهزاده رفت
یحیا جواهری