که من به مهر تو دلدادهام؛ تو دلبرده
مرا تو گرگ مپندار، این چه گرگ است؛ آه؟
نه جامهیی بدریده؛ نه یوسفی خورده
گناه اول من این که سخت عاشقتم
کسی که پیش تو در عاشقی کم آورده
مرا ببخش اگر دست و بال من خالیست
گلیم بخت مرا دزد لعنتی برده
گلایه نیست؛ ولی متهمشدن سخت است
به محضر تو به چندین گناه ناکرده
درست یا که غلط روزنامهها در غرب
نوشتهاند به کابارهها غزل مرده
هنوز شرق پر از بچههای مولاناست
چراغ عشق نه گم گشته و نه افسرده
به چشم شاعر عاشق، سفید و سبزه یکیست
هزار ماه به قربان آن سیهچُرده
یحیا جواهری