وقتی درخت نیست بهار و پرنده نیست
باغ است لاله هست، می است و پیاله هست
نوروز هم رسید ولی شور و خنده نیست
حالا تمام قافیهها هم بهاریاند
اما بهار بی گل رویت بسنده نیست
من کفترم تو حداقل یک درخت باش
دیوانه جان! زمین خدا بیپرنده نیست
یک مشت خاک مرده بسی بهتر است از آن ـ
قلبی که در مصیبت انسان تپنده نیست
دست و دلش به هیچ قطاری نمیرسد
مرد مسافری که چو آهو دونده نیست
بنشان درخت عشق، بهشتی بیافرین
کاری که عشق میکند آن کار بنده نیست
یحیا جواهری