دو سه هفته شد که چشمم به در است تا بیایی

دو سه هفته شد که چشمم به در است تا بیایی
نه پیامکی نه زنگی، شب سال نو کجایی؟
گل و سبزه و بهاران همه آمدند باهم
چه درنگ می‌نمایی تو که شمع جمع مایی
درِ شادیانه واکن، غم کهنه را رها کن
گل و سنگ را صدا کن تو که خوب و خوش‌صدایی
شب شعر نوبهاران، تو به ساز ابر و باران
غزل شکوفه‌ها را چه قشنگ می‌سرایی

نه می و نی است و بازی، همه واژه‌ها مجازی
تو بنال تا بگریم به نوای بی‌نوایی
به علی بگو که آنک نرسیده رفت نوروز
به مسافران عاشق درِ دل نمی‌گشایی؟
نه مهی که رخ نماید؛ نه گلی که دل رباید
نه به ماندن اشتیاقی، نه به رفتن است جایی
چه مبارک است امشب نفس بهار در بلخ
دد و دیو می‌گریزد تو پری اگر بیایی
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *